سقلمه چیست؟
سقلمه همان تلنگر امروزی خودمان است که با شکلهای مختلف نوشتاری در فرهنگهای مختلف زبان فارسی آمده است. ولی همهی کلمات، معنی واحدی دارند. سلقمه به معنی “با نوک انگشت به کسی ضربه زدن برای هوشیاری” ترجمه شده. گاهی به معنی “مشت زدن” هم میباشد. اینکه از کدام حالت، در چه مواقعی استفاده کنیم، به شرایط بستگی دارد. برای روشنتر شدن مطلب مثالی عام را با هم میخوانیم:
سال 85 کلاس ریاضی1 دانشگاهمان ساعت یک بعدازظهر برگزار میشد. دقیقن زمانیکه مغز به قیلوله نیاز مبرم دارد. همکلاسی خوابآلودی داشتیم که از بدشانسی نام خانوادگیاش با ” الف ” شروع میشد و نفر اول لیست حضور و غیاب بود. آن روز قراربود استاد به سبک کلاسهای دبیرستان یکی یکی اسم دانشجوها را بخواند تا هم حضورشان را بزند، هم تکالیف ریاضی هفتهی پیش را تحویل بگیرد. انتهای کلاس نشسته بودم. بغل دستمیام هم همان همکلاسی خوابالود بود، “خانم الف”. از اول کلاس سرش را روی جزوه گذاشته بود و چرت میزد. سپرده بود اگر استاد نامش را صدا زد حواسم باشد که خواب نماند.
در ابتدا استاد گفت از صندلی اول یکییکی بچه ها بروند و برگه را تحویل دهند. ناگهان نظرش عوض شد و با صدایی رسا و از ته دل همکلاسیمان را صدا زد. سقلمه ای به پهلویش زدم. افاقه نکرد. استاد اسمش را تکرار کرد. سیخونک بعدی محکمتر بود. تنها واکنشش این بود که برگههای تکلیفش را از زیر چانه اش به سمت من دراز کند. اما حضور من بیفایده بود.
شرایط، میزان سقلمه را عوض میکند
این بار استاد با صدای بلندتری نامش را صدا زد. دستپاچه ایستادم. همزمان دستم به جزوهام خورد و تمام خودکارهایم روی زمین ریخت. با صدای افتادن جزوه و خودکارها، خانم “الف” بیدار شد و مثل جنزدهها، بیخبر از همهجا کنارم ایستاد. بیدرنگ برگهها را در دستش گذاشتم و با ضربهای به پشتش او را به سمت میز استاد یا همان جااستادی هول دادم. رفت و برگشتش زیاد طول نکشید. جای انگشتهایش روی صورتش خطوط قرمزی ایجاد کرده بود.
شروع به جمع کردن خودکارهایم کردم و نشستم. خانم “الف” دوباره کنارم نشست. با حالتی شاکی از ضربهی آخر.
سه بار سقلمهزدن با شدتهای مختلف، برای خانم “الف” احتیاج بود تا از شرایطی که ممکن بود به حذف درسش منجر میشد خلاص شود.
تئوری تلنگر یا سقلمه چیست؟
طبق تئوری تلنگر( Nudge Theory ) وقتی عملی انجام دهیم که مغز در جهت کارهای مثبت تشویق شود، آن عمل تلنگر نامیده میشود. تلنگر به همراه جبر یا تنبیه نباید باشد. بلکه با نشان دادن راههای گوناگون و تشویق و ترغیب همراه است. زیرا مغز در برابر رفتارهایی که موجب آزارش شود واکنش عکس نشان میدهد. به این تئوری “معماری انتخاب” نیز گفته میشود.
نویسندهی “سقلمه” چه میگوید؟
ریچارد تیلر پژوهشگر، نویسنده و اقتصاددان مطرح و نامدار آمریکایی کتابی با همین عنوان یعنی “سقلمه” نوشته است. وی در مصاحبهای که با کمپانی آمازون داشت، دربارهی نام کتابش گفته است: « منظور ما از سقلمه، هرچیزیست که تصمیمهای ما را تحت تاثیر قرار میدهد. به طور مثال یک تریای دانشگاهی میتواند به دانشجویان برای داشتن رژیم بهتر سقلمه بزند و برای این کار، سالمترین غذاهای خود را در معرض دید قرار دهد. در حال حاضر ما فکر میکنیم که وقت آن رسیده که موسسات به همراه دولت، با به خدمت گرفتن علم انتخاب بیش از پیش کاربرپسند شوند و زندگی را برای مردم راحتتر کنند و به آنها در راستای بهتر شدن زندگیهایشان سقلمه بزنند.»
آیا تلنگر شما را به تصمیمی اجبار میکند؟
تلنگر باعث ایجاد تصمیمی قاطع در فرد نمی شود. فقط شرایطی را در ذهنش ایجاد میکند که بتواند با آنالیز صحیح، بهترین گزینه را بطور “دلخواه” انتخاب کند. همهی ما حداقل یک بار در زندگی تصمیم گرفتهایم رژیم غذایی سالم بگیریم. اکثر افراد بعد از چند روز با حالتی ناامید و گلایهمند میگویند که رژیم گرفتن کار بیفایده ایست و تاثیری ندارد. نتیجه آنکه از اینکار منصرف میشوند.
شما به عنوان فرد حامی این کار چگونه این شخص را توجیه میکنید؟
آیا فرد را مجبور میکنید غذاهای سالم بخورد؟ از مضرات فست فود و نوشابه و خوراکیهای مضر میگویید؟ تحقیر را شروع میکنید؟ گفتیم تلنگر روشیست که شرایط را بصورت مطلوب درمیآورد تا شخص بصورت کاملن اختیاری روش مثبت را انتخاب کند. من در مواجه با فردی که چنین تصمیمی میگیرد به اینصورت عمل میکنم: در کنار بشقاب فست فودش یک بشقاب غذای سالم قرار میدهم. بجای قرار دادن قوطی نوشابه از بطری آب بر روی میز استفاده میکنم. تجربیات شخصیام را بصورت غیرمستقیم تعریف میکنم. در واقع شرایط را به نحوی میچینم که شخص در ناخودآگاهش به این نتیجه برسد که کدام بهتر است. بدون اینکه ذره ای تصور کند که به جبر دچار شده است.
تلنگرها چه زمانی رخ می دهند؟
ما در زندگی بصورت لحظهای دچار تلنگر میشویم. تلنگرها همهجا هستند. همه ساعات جلوی چشم ما رژه میروند. در ایستگاههای مترو، اتوبوس، اطراف بیمارستانها، روی پاکت سیگار و شکلات، بیلبوردهای تبلیغاتی و…
تلنگر بصورت کسب و کار
گاهی اوقات یک سقلمه ی کوچک باعث بهبود بزرگی در شرایط میشود. با رواج بیماریهای خاص آگاه سازی مردم از طریق تبلیغات و اطلاع رسانی همگانی به کنترل شرایط کمک خواهد کرد. مثلن در بیماری همهگیر کرونا بیان آمار بیماران و میزان فوتشدگان، توجه فرد را به راه های پیشگیری و چکاپ از ابتلا به این بیماری سوق خواهد داد.
در سالهای اخیر این روش برای بیماری هایی مثل سرطان، ناباروری، افسردگی و… نتیجه ی مثبت داشته.
تلنگر در علوم مختلف به صورت های گوناگون به کار می رود. در علم اقتصاد و مدیریت بسیار پرکاربرد ست.
بسیاری از شرکتهای تبلیغاتی از این شیوه و براساس تئوری تلنگر درحال کسب درآمد هستند. در زیر نمونه هایی تصویری از تلنگرهای تجاری را میبینیم:
تلنگر اجبار شخص به انجام یک کار نیست، بلکه شفاف سازی شرایط برای آگاهی فرد از اتفاقات پیرامونش برای گرفتن بهترین و درست ترین تصمیم است.
تلنگر و خودشناسی
نقش تلنگر در خودشناسی و بهبود شرایط نیز بسیار مهم است.
گاهی شخص به موقعیتی که در آن قرار دارد واقف نیست. مثل خانم الف که برای خروج از خواب به تکرار چندبارهی تلنگرفیزیکی نیاز داشت، فرد نیز در شرایطی قرار میگیرد که برای عبور از آن احتیاج به یک تلنگر دارد. این تلنگر میتواند درونی یا بیرونی باشد.
تلنگر درونی
وقتی انسان به درجهای از خودشناسی برسد که حالات شخص اش را در شرایط مختلف و ویژه بشناسد، با تعداد کمتری تلنگر یا میزان شدت پایین تر قادر به کنترل کردن خود می باشد. برای این امر نیاز است که راه های گوناگون خودشناسی را تجربه کند و بیاموزد.
تلنگر بیرونی
در بعضی مواقع موقعیت ایجادشده فرد را در مسیری قرار میدهد که قادر به در دستگرفتن امور و اتفاقات نیست. این موضوع سبب میشود که سادهترین راهها برای برگشتن به حالت نرمال و دیدن مسیر صحیح را پیدا نکند یا از وخامت وضعیتی که در آن قرار گرفته آگاه نباشد. اینجا نیاز است که شخص دوم وارد شود. شخص دوم توقع هر نوع واکنشی را باید داشته باشد. مثل اعتراض خانم “الف” به من.
تاثیر خودشناسی در نوع تلنگر
حتمن تا بحال برایتان اتفاق افتاده که مشغول تماشای فیلم یا سریالی هستید و از خطری که شخصیت های داستان را تهدید میکند، اطلاع دارید. در حالی که خود فرد از آن بیخبر است. با حرص و عصبانیت از گیج بودن شخص اعتراض میکنید. غافل از اینکه فرد مذکور از اوضاع بیخبر است. یا روند فیلم به گونهایست که توان انجام برخی امور از دستش خارج ست. اتفاقات زندگی در واقعیت مشابه همان فیلم ست. شاید شخصی که آن را ساده یا احمق خطاب میکنیم دچارعدم آگاهی، ضعف در تصمیم و خودشناسی باشد.
بعنوان فرد دوم شما وظیفه دارید با تلنگری کوچک او را از حالت اشتباهی که در آن قرار دارد به بیرون پرتاب کنید. خواه با یک سیلی محکم خواه با یک جمله ی کوتاه.
چرا این موضوع را انتخاب کردم؟
چند وقت پیش شرایطی در زندگیام ایجاد شد که از تمام امور ساده و روتین زندگی دست کشیدم. صفحات شخصیام در فضای مجازی را بستم، گوشی تلفنم را در حالت سایلنت، در کشوی میز قرار دادم. در خاموش ترین نقطه ی مغزم سیر میکردم. کوچکترین تکانی از دایره ی کوچک اطرافم، تصمیمات عجیب و دیوانه کننده ای را در سرم پرورش میداد.
بعد از چند روز دوستان نزدیکم جویای حالم شدند. ولی توان پاسخ دادن پیام و تماسهایشان را نداشتم. کمبود یک تلنگر کوچک را به شدت احساس میکردم. اما در شرایط پیشآمده که در هر سه وضعیت فوق یعنی عدم آگاهی از عواقب روال در پیش گرفته، کمبود خودشناسی و ضعف در گرفتن تصمیم قرار داشتم، نیرویی برای بکارگیری تلنگر درونی احساس نمیکردم. اما همین واقف بودن به تغییراز حال بد به حال خوب یک گام مثبت محسوب میشد. حدود یک هفته گذشت. به مرز خستگی از خودم رسیدم. تصمیم گرفتم به نوبت پیامها را چک کنم. کوتاه، مختصر و مفید جواب دادم.
در میان دوستانم یکی از آنها تا شب بطور منظم پیامم را چک میکرد و با حوصله پاسخ میداد. فردای آن روز تنها کسی بود که پیام گذاشته بود با این مضمون: زهرا پست اعتیادتو دوباره خوندم. خودت خوندیش؟ چجوری روت شد دوباره معتاد بشی؟
همین چند جمله مثل تلنگری بزرگ عمل کرد و به نقطه ای دورتر از جایی که بودم پرتاب شدم. نقطهی ایدهآل نبود ولی از جایی که قرار داشتم وضعیت بهتری داشت. بلافاصله از تخت بلند شدم و بیوقفه مشغول نوشتن شدم. برای اولین بار بدون اهمال ده هزار کلمه پشت سرهم تایپ کردم. در انتها حالم مساعدتر بود. حالا توان این را داشتم که هرزگاهی تلنگرهای کوچکی به خودم بزنم.
از حال بد به حال خوب
داستان بالا نمونه ی کوچکی از تلنگر بود که در تغییر شرایط از بد به خوب نقش داشت. در ابتدا تلنگری که دوستم بوجود آورد و بعد از آن اولین خودتلنگری یعنی نوشتن باعث دگردیسی شد. با توجه شناختی که از خودم بدست آورده بودم، اولین و ساده ترین راه برای بهبود حالم را به سرعت پیدا کردم. تمام عوامل مثل یک زنجیره میتوانند وضعیت را دایره وار حول محوری از اتفاقات خوب و بد بچرخانند. ثابت نگه داشتن محور کاری آسان ست. به شرط آنکه به موقع تلنگر را وارد کنیم.
سلام سلام
چقدر عالی بود این مقاله
بابا مقاله نویس، چرا اینقدر کم مینویسی؟
تو فوق العاده ای زهرا
بیشتر بنویس بیشتر❤️
راستی یه توک پا سری به سایتم بزن، کلیدو گذاشتم زیر گلدون 😉
سلام به روی ماهت خانم وبگرد فعال🙋🏻♀️😍
مرررسی زهرا جانم. چشم چشم بیشتر مینویسم. البته هر روز مینویسم ولی تلهی انتشار بدجوری منو احاطه کرده. 🥴
با افتخار از سایت پرمحتوات بازدید میکنم عزیزدلم😍😍🙋🏻♀️🙋🏻♀️❣❣
یکی از شیرینترین مقالههایی که به عمرم خوندم.
اولش با تصور دوست الف و واکنش بعدش خنده به لبهام اومد و در ادامه با همون خندهای که باعث تثبیت حرفهات میشد، به خوندن ادامه دادم. با وجود اینکه امشب کسالت دارم، اما ذرهای کلافه نشدم از خوندن این مقاله نسبتا طولانی تو ساعت ۱۲:۴۴دقیقه نیمه شب(به این اشاره کردم تا بدونی کلمه به کلمه متنت رو بدون ذرهای خستگی, حتی تو این حال هم میشه خوند) . آخرش هم که اشکم اومد.
و به قلم توانای این نویسنده غبطه خوردم.
معرکهای.
فقط چون خیلی تاپ نوشتی دلم نمیاد اینو نگم،فککنم یه جا یه «به» اضافه بود؛ قسمت تلنگر و خودشناسی،زیر عکسهای سیگار.
تو خیلی روان و خوب و شیرین مینویسی باید ازت یاد بگیرم.
خوشحالم که دوست داشنی سپیده. و ناراحت از اینکه متوجه شدم چقدر حالت بد بوده این چند روز🥺 دعا میکنم زودتر سلامتیت رو بدست بیاری. تو کانالت میچرخیدم و عجسب بود واسم که درست همین حسی که تو نسبت به نوشتن من داشتی، من نسبت به تو پیدا کردم. یه لحظه مکث کردم و گفتم چقدر خوبن اینا. مخصوصن شروعشون👌🏻👌🏻👌🏻
مرررسی عزیزم که اونقدر دقیق خوندی و اشکال نگارشیش رو بهم گفتی. حتمن تصحیح میکنم😍😍😍