همیشه پای یک زن در میان است!

کلاس اول دبستان که بودم، موقع جشن‌های مدرسه، مسابقات مختلف برگزار می‌شد و به قید قرعه به دانش‌آموزان جایزه می‌دادن. یه گردونه‌ی فلزی داغون بزرگ داشتیم که یکی از دانش‌اموزای کلاس پنجمی اون رو می‌چرخوند. هروقت قیژقیژ گردونه راه میوفتاد، تو دلم دعا می‌کردم اسم من جز برنده‌ها باشه. اما هیچ وقت این اتفاق نیوفتاد …
ادامه ی نوشته همیشه پای یک زن در میان است!