سالهای دور حدودن دهه هفتاد که تازه وارد دورهی راهنمایی شده بودم علاقهام به شعر غلیان کرد. این میل وافر را با خواندن کتابهای معروف آن زمان التیام بخشیدم. کتابهایی مثل: از این اوستا مهدی اخوان ثالث، هشت کتاب سهراب سپهری، گزیده اشعار فریدون مشیری، نیما یوشیج، فریدون توللی، مجموعه اشعار فروغ فرخزاد و تکههایی که در مجلات آن زمان منتشر میشد. کتاب آخر یعنی مجموعه شعر فروغ کتاب جالبی بود از نشر معتبر. از یک سمت اشعار فروغ شروع میشد و از طرف دیگر اشعار سهراب. بعدترها به مدد اینترنت و فضای اجتماعی با شعرای معاصر دیگر از جمله نزار قبانی هم آشنا شدم. خواندن شعر در آن وقتها کمک بزرگی بود تا بلوغ لعنتی را خیلی ملایم پشت سربگذارم.
چند ماه پیش یک سالنامه از همان زمان در کتب قدیمیام پیدا کردم که خبر از طبع شاعرانهی کودکی میداد که تحت تاثیر خوانش کتب ذکر شده چند بیتی را ناشیانه قلم زده. البته برای کودکی به آن سن و سال خیلی هم بد نبود.
چرا باید شعر بخوانیم؟
شعرخوانی برای هر انسانی در زندگی واجب است. چرا؟ زیرا.
شعر به تنهایی یک علت است. نیازی به ادله برای بودنش نیست. فقط باید آن را بوسید.
زیبایی ذات انسان نشان از این دارد که هنگام خلقتش شاعری با تمام ذوق و لطافت در او دمیده. بیداری این تکه از وجود فقط در سه صورت میسر است:
- شعر بخوانیم.
- شعر بنویسیم.
- شعر گوش دهیم.
بگذار شعر موسیقی کلامت باشد.
آشنایی با نزار قبانی
سالها پیش یک قطعهی عاشقانه در یکی از شبکههای مجازی خواندم که نظرم را بسیار جلب کرد. قطعهی کوتاه چند جملهای که با وجود موجز بودن پر بود از معنا و لبریز از عشق. اسم نزار قبانی را در گوگل سرچ زدم و کمی از زندگی و اشعارش را مطالعه کردم.
خودکشی خواهر نزار بهدلیل ازدواج اجباری یکی از علتهای روی آوردن او به جهان شعر بود. نزار قبانی بعنوان برجستهترین شاعر دنیای عرب بخاطر اشعار عاشقانهاش راجع به زنان، سیاست و اعتراضی به شرایط کشورهای عربی میباشد.
از آغاز کارِ نزار همیشه مخالفان زیادی کارهای او را نقد میکردند. در مقابل طرفدارن دانشجویان، افراد متجدد و کسانی که از قیدو بندهای جامعه به تنگ آمده بودند او را حمایت میکردند.
شاعر عشق، شاعر زن، شاعر رسوایی، شاعر طبقه مخملپوش، شاعر تاجر، شاعر ملعون، شاعر شکست و ناامیدی، شاعر هجو سیاسی، شاعر غزلهای حسی و… از جمله القاب نزار قبانیست.
کشته شدن بلقیس همسر قبانی در بمبگذاری ماشینش در بیروت تاثیر بسیار زیادی در دنیای شعر او داشت. حزن و اندوه زیاد او را واداشت که چنین خشمش را بروز دهد:
” و عربها روزی خواهند دانست
که پیامبری را کشتند پیامبری را کشتند”
دوهفته زیستن با نزار قبّانی
اشعار قبانی سرشار از عشق و آرامش است بگونهای که خواننده بعد از خواندن یک قطعهی کوتاه احساس میکند عاشق شده. چند وقت پیش با چند تن از دوستانم تصمیم گرفتیم شعرخوانی را در برنامهی روزانهمان جای دهیم. اولین کتاب انتخابی برای این اقدام “بلقیس و عاشقانههای دیگر” از نزار قبانی بود. کتابی شامل چهارده قطعه به ترجمهی “موسی بیدج”.
در این دوهفته با نزار قبّانی چه گذشت؟
گنجاندن شعرخوانی در برنامهی روتینِ نوشتن هدفِ اصلی که دنبال میکرد این بود که پردهی نازک روح لطیفمان را برداریم، “بگذاریم که احساس هوایی بخورد.”
باید قطعهی روز را آنقدر میخواندیم تا جرقهی نوشتن یک قطعهی ادبی یا شعرپارهای به ذهنمان خطور کند. معمولن برای این کار از پنج کلمهی انتخابی مشترک هم بهری میجستیم. این روش چنان مفید است که یکی از همراهان که تجربهی کمی از شعرخواندن داشت، حالا از اینکه میتوانست احساسش را در قالبی آهنگین بیان کند به وجد آمده بود. این شیوه هنوز در برنامهی روزانهمان جاریست. هر روز دلگویههای نزار قبانی را میخوانیم و با الهام از احساس القاشدهی دلنشینش قلمی میچرخانیم.
اینها به معنی آسان بودن شعرسرایی نیست. فقط روشیست برای ایجاد آرامش درونی و تقویت قلم.
آثار برگردان به فارسی از نزار قبانی
- – باران یعنی تو برمیگردی[۹] یغما گلرویی، نشر دارینوش.
- ۱۳۸۴ – بیروت، عشق و باران، ترجمهٔ رضا عامری، تهران، نشر نگیما.
- ۱۳۸۶ – عشق پشت چراغ قرمز نمیماند!، مهدی سرحدی، نشر کلیدر.
- ۱۳۹۳ – نزار قبانی، عاشقانه سرای بی همتا، مترجم رضا طاهری، نشر نخستین
- ۱۳۵۶ – داستان من و شعر، مترجم غلامحسین یوسفی و یوسف بکار، نشر توس.
- ۱۳۸۰ – بلقیس و عاشقانههای دیگر، مترجم موسی بیدج، نشر ثالث.
- ۱۳۸۳ – در بندر آبی چشمانت، مترجم احمد پوری، نشر چشمه.
- ۱۳۸۴ – تا سبز شوم از عشق، مترجم موسی اسوار، نشر سخن.
- ۱۳۸۸ – صد نامهٔ عاشقانه، مترجم رضا عامری، نشر چشمه.
- ۱۳۹۲- جهان ساعتش را با چشمهای تو تنظیم میکند، مترجم: سهند آقایی ، نشر جوانه توس
- ۱۳۹۲ – گنجشکها ویزا نمیخواهند، مترجم انسیه سادات هاشمی، نشر حماسه قلم.
- ۱۳۹۳ – ماهرانه بازی کردم؛ این هم کلیدهایم، مترجم انسیه سادات هاشمی، نشر حماسه قلم.
- ۱۳۹۴ – عشق ما روی آب راه میرود، مترجم: مجتبی پورمحسن و مهرناز زاوه، انتشارات مروارید
- ۱۳۹۷ – کوچ پنجرهها، حمید رحمانی، ترجمه آخرین دست نوشتههای نزار قبانی به نام ابجدیة الیاسمین، انتشارات آوای خاور
- ۱۳۹۷ – به بیروت با عشق؛ مترجم قاسم ساجدی، نشر کوله پشتی
- ۱۳۸۴ – قصاید خشم برانگیز و دمشق؛ مترجم علی زمانی علویجه، ناشر مؤلف، اصفهان
- ۱۳۹۸ – دوستت دارم امضای من است – انتشارات ایهام بایگانیشده در ۱۴ اوت ۲۰۱۹ توسط Wayback Machine– شورانگیزترین ترانههای نزار قبانی – مترجم: اصغر علیکرمی – انتشارات ایهام
- ۱۴۰۰- نزار قبانی عاشق است،مترجم: میم پایمزد و حانیه صابری، نشر سه سهتار
در ادامه چند قطعهی زیبا از این شاعر پرمایهی جهان عرب را میخوانیم.
قطعهای که نزار قبانی در سوگ همسرش بلقیس برایش سرود
بلقیس رفته بودی انار بخری دانههایت را آوردند و غزالی را کشتند چشمهایت که بسته شد دریا استعفا داد بلقیس کیفت را که از لای آوارهای بیروت بیرون کشیدند فهمیدم که با رنگین کمان زندگی میکردهام
قطعهای از منظومهی “حاشیهای بر دفتر شکست” نزار قبانی
احساس در پوستمان مرده است جانهایمان از پوچی مینالند. روزهایمان نرد است شطرنج است و خمیازه. آیا ما بهترین قومیم که بر مردمان مبعوث شدیم؟ نفتِ ریخته در صحرایمان میتوانست خنجری از آتش و شعله شود اما با بوق و کرنا پیروزی بدست نمیآید. وطن غمگینم! من شاعری بودم که عاشقانه میسرودم اما به یک لحظه از من شاعری ساختی که با دشنه میسراید.
عالی آموزنده جذاب
درود بر پیمانه جانم 🙂
ممنونم از حضور پرمهرت دوست نازنینم. :*