دوستی داشتم که در تمام دوران دوستیمان به ندرت لبخندی روی صورتش میدیدم. حتا چشمهایش هم هیچ وقت نمیخندید. همیشه به او اعتراض میکردم که به زور هم که شده لبخند بزن. اما دوستم حرف دکتر فرانکل را میزد: “برای این کار باید دلیل وجود داشته باشد.”
وقتی این جمله را میگفت کمی قانع میشدم و به دنبال راهی برای شادکردنش میگشتم. اما هیچ چیزی لبخند را روی لبش نمینشاند. بعد از او میخواستم تا مطیع حرف رابین شارما شود و خنده را به صورت یک عادت برای خودش نهادینه کند. باز هم فایدهای نداشت.
لبخند جزئی از اعضای بدن من است.
افراد نزدیکم به خوبی میدانند که من در اکثر مواقع لبخند همراهم است. در هر شرایطی عادت کردهام که لبخند را فراموش نکنم. گاهی اوقات این موضوع دردسرهایی نیز دارد. اما وقتی از مزایا لبخند درمانی مطلع شدم، دیدم تمام این دردسرها به چند مورد کوچک میچربد.
حالا تصور کنید قرار گرفتن در کنار کسی که بیشترین زمانت را با او میگذرانی و هیچ وقت لبخندش را نمیبینی، برای من چقدر دردآور میتواند باشد.
به چرایی این ماجرا و عبوس بودن دوستم کاری نداریم. اما برایم عجیب بود که چرا کوچترین تلاشی برای این موضوع نمیکند.
چند روز پیش مطلبی راجع به این موضوع میخواندم که برایم جابل بود. از سرم گذشت که کاش آن وقتها آن را میخواندم. از این رو تصمیم گرفتم آن را با اینجا به اشتراک بگذارم. شاید کسی خواند و دردی این چنینی دوا شد.
لبخند درمانی
لبخند درمانی نام کتابیست از لیز هاجکینسون که به فواید لبخند میپردازد. ابتدای کتاب داستان کوتاهی از مارکس بیربوهم آمده. داستان راجع به لرد جوان شیطانصفت است که عاشق دختری میشود. دختر شرط ازدواجش این بود که همسرش باید چهرهی یک قدیس را داشتهباشد. لرد جوان که به شدت عاشق شدهبود، نزد صورتکسازی میرود. و صورتک یک فرشته را خریداری میکند و روی صورتش میگذارد. دخترک با دیدن لرد درخواست ازدواجش را میپذیرد. سالها بعد معشوق سابق لرد به سراغشان میرود تا انتقام بگیرد. او به محض دیدن لرد نقاب را پاره میکند تا چهرهی واقعی لرد رو شود. اما به محض پاره شدن صورتک، همه میبینند که در طول این سالها، چهرهی لرد دقیقن مثل صورتک شده.
–
داستان فوق نشان میدهد که حالات صورت چگونه میتواند بر شخصیت انسان تاثیر بگذارد.
تاثیر لبخند بر تمام سیستمهای بدن
در همان کتاب از آزمایشی جالب حرف میزند.
در این آزمایش از گروهی هنرپیشه خواستهشد تا حالات مختلفی از چهره را در رابطه با هیجانات مختلف به نمایش بگذارند.
از آنها خواستند تا به ترتیب چهرهای خوشحال، غمگین، متنفر و متعجب به خود بگیرند. همزمان با هر تغییر، میزان ضربان قلب، درجه حرارت پوست و فشارخونشان توسط دستگاهی کنترل میشد. نتیجه این بود:
هر یک از حالات صورت با تغییرات فیزیولوژیکی گستردهای همراه است. در اغلب حالات هنرپیشگان تمام سیستمهای بدن متاثر میشدند.
وقتی آزمایششوندگان لبخند میزدند، اتفاقات زیر رخ میداد:
- ضربان قلب کاهش مییافت.
- فشار خون پایین میآمد.
- سیستم بدن آرام میشد.
- تمام تغییرات برای سیستم بدن مفید بودند.
این نتایج در صورتی بود که در بقیهی حالات نتیجه منفی بود.
نکتهی حائر اهمیت این آزمایش این بود که:
آزمایش شوندگان در حین عمل، هیچ کدام از احساسات را واقعن تجربه نمیکردند؛ بلکه فقط ادای آن را درمیآوردند.
یعنی عضلات صورت خود را به گونهای تغییر میدادند تا آن حالات احساسی را نشان دهند.
نتیجه آزمایش
لبخندزدن و خنده، بیش از آنکه فقط ژستی اجتماعی باشد، در واقع نقش بزرگی در سلامت و اجتناب از بیماری دارد. حتا اگر زمانی در درون خود احساس بدبختی میکنیم، به لبخندزدن ادامه دهیم. این کار به سیستم بدن کمک میکند تا ساکت و آرام بمانیم.
وظیفهی اصلی لبخند و خندیدن کاهش فشار روانی و تنش است. این موضوع سالهای اخیر در آمریکا بسیار مورد توجه قرارگرفته است.
آره خیلی داستان قشنگی بود. داستانای این شکلی دوست داذم 🙂
تورو بدون لبخند نمیتونم تصور کنم سپیده 🙂 * همیشه بخند دوستم 🙂
اگه لبخند رو از زندگی حذف کنیم زیستن دشوار و تحمل ناپذیر میشه. گاهی در اوج سختیها سعی میکنم شوخیکنم و بخندم تا هم خودم حالم بهتر بشه و هم اطرافیانم.
چقدر خوبه که خودت رو مجبور به خندیدن میکنی. اگه همه یاد بگیرن این کار مفید رو به عادت تبدیل کنن خیلی از مشکلات حل خواهد شد.
واقعن هم لبخند کارسازه.
روزایی که شاگردام میان سر کلاس اگه یکیشون با اخم وارد کلاس بشه کل اون روز عصبی هستم اما اگه با لبخند وارد بشن خیلی حس خوبی بهم دست میده و انرژی منم برای یاددادن بهشون بیشتر میشه
چقدر خوووب که به چهرهی شاگردات اینقدر دقیق توجه میکنی. خوش بحال شاگردات که معلم خوبی مثل تو دارن لیلاجانم 🙂
داستان جالبی بود از مارکس بیربوهم👌 لبخند همیشه کارسازه و نقطه مقابل درهم فرو رفتن ابروها و اخم کردن. لبخند معجزهایه که انرژیش هم به بیرون آدم منتقل میشه و هم به درون.
یه لبخند بزنیم؟ 🙂