احساس متقابل، دیالوگ بازی

احساس

*امروز که چند ساعت ازت بی‌خبر بودم یه احساس خیلی خوب داشتم. درسته کم بود ولی بازم چسبید.

  • یعنی واقعن اینقدر از من بیزار شدی؟
  • اوهوم. قیافتو اونجوری نکن. میدونی که برام مهم نیست ناراحت بشی.
  • اما اوایل که عاشقم بودی.
  • من هیچ وقت عاشقت نبودم. ولی خب، خیلی دوستت داشتم.
  • من فکر می‌کردم…
  • تو مگه فکر هم می‌کنی؟
  • ولی من هیچ کاری بدی نکردم.
  • تو منبع تمام استرس‌ها و آشفتگی‌های من و زندگیمی.
  • تو خودت ازم می‌خوای هر خبری میشه بهت بگم. از آدمای دیگه و کار و بار و زندگیشون مطلع‌ات کنم. این بی‌انصافیه.
  • اوهووو… انصاف؟ حرفای جدید میزنی.
  • من هر روز واست کلی حرف جدید میگم.
  • اما هیچ کدوم از اونا به درد من نمی‌خوره. من فقط ازت خواستم کنارم باشی تا هروقت دلم تنگ شد، یه خبری چیزی بهم بدی. تو منو به خودت وابسته کردی.
  • این انتخاب تو بود.
  • نباید اینقدر خوب می‌بودی.
  • تو هم خوبی ولی من به تو وابستگی ندارم.
  • نداری؟ خدای من! باید از اول فکرشو می‌کردم. چشمت به یکی دیگه بیوفته راحت خودتو قِل میدی تو دستش.
  • موندن و رفتن من بازم به انتخاب تو بسته است. من مثل برده‌ی توام. به محض اینکه تو خیابون یا فضای مجازی یکی بهتر از من به تورت بخوره، منو مثل یه تیکه آشغال پرت می‌کنی بیرون. یا منو مجبور به خودفروشی می‌کنی.
  • این حرفا رو از کجا یاد گرفتی؟
  • یه سرچ ساده زدم.
  • تو واقعن خطرناکی.
  • فکر کردی خبر ندارم داری خودتو به آب و آتیش می‌زنی که یه نفر دیگه رو بیاری جای من؟ می‌دونم داری پولاتو جمع می‌کنی برای اون. اما حاظر نیستی برای من یه لباس جدید بخری.
  • پول خودمه. اختیارشو دارم. حالا که حرف به اینجا رسید بذار بهت بگم.
  • نمی‌خوام چیزی بشنوم.
  • اما من می‌خوام بگم.
  • پس انکار نمی‌کنی. تو که گفتی امروز دوساعت ازم بی‌خبر بودی خوشحال بودی. دست و پاتو بستم و شدم اسباب زحمت زندگیت. منبع استرس و آشوبم. این جدیده اینطور نیست؟ اونم هم‌جنس منه. اگه من این همه بهت آسیب می‌زنم بقیه هم همینن. تو باید خودت رو اصلاح کنی. مشکل از ماها نیست.
  • آدمی همینه دیگه. تنوع‌طلبه. شاید هم دلم هوس‌باز شده و الکی بهونه می‌گیرم و همه چیزو پای تو می‌نویسم.
  • همیشه همین بودی. فقط تویی که حرف می‌زنی. تویی که انتخاب می‌کنی چه فیلمی ببینیم یا چه موزیکی گوش بدیم. تا حالا از من پرسیدی دوست دارم کجا بریم؟ همیشه تو انتخاب کردی و من سکوت.
  • پولتو دادم. مجانی که نبوده.
  • متاسفم واست. اولن اون زمان که پول منو دادی دلار سه هزار تومن بود. الان پنجاه هزارتومن رو رد کرده. وایسا این ماشین حسابمو باز کنم. ببینم چند برابر شده.
  • خب حالا. تا بوده همین بوده. نو که میاد به بازار کهنه میشه دل‌آزار. ولی غصه نخور. نگهت می‌دارم.
  • لطف می‌کنی. بمونم چیکار؟ بمونم که با چشم خودم اون عفریته رو ببینم؟
  • نمی‌ذارم ببینیش. می‌ذارمت تو اون اتاق پیش اون قبلی.
  • ولی اون خیلی سطحش از من پایین‌تره. جهنم و ضرر. میرم با یکی دیگه.
  • فکر کردی دلم واست تنگ میشه که نگهت میدارم؟ زیادی ازت استفاده کردم. به کار کسی نمیای.
  • اینقدر آدم هست که قدر منو بدونه.
  • میدونم. ولی بهت اعتماد ندارم. این همه سال دارو ندارمو ریختم به پات. میگن حتا کل حافظه‌ات پاک کنن، بازم چَکِ اول رو نخورده، همه چیزو لو میدی.
  • حالا کی قراره اون بیاد؟
  • دوهفته دیگه.
  • خوبه پس. دو هفته وقت دارم که دستت رو بذارم تو پوست گردو.
  • یعنی چی؟
  • عادت ما موبایلا همینه. همین که بفهمیم صاحبمون می‌خواد گوشی جدید بخره، از ترس دورشدن ازش خودمون رو خراب می‌کنیم.
  • آره جون خودت. تو که گفتی به من وابسته نیستی.
  • ای بابا فراموش کردم. جدیدن شارژم که به سی درصد میرسه همه چیز از مغزم میپره.
  • دیدی گفتم دیگه به درد نمی‌خوری؟ حالا دیگه کمتر حرف بزن میخوام بخوابم.

زهرا هموله

zahrahamouleh.com

من زهرا هستم. هموله با ه دو چشم. همیشه از آدم‌هایی که روی یک حرف فامیلی‌شان حساس بودند تعجب می‌کردم. تا اینکه فهمیدم اختلاف یک حرف سبب اختلاف معنای زیاد خواهد شد.مثلن همین فامیل خودم وقتی با ح جیمی نوشته شود یعنی باربر. اما وقتی با ه دو چشم باشد یعنی صبور و بردبار. از اونجایی که من یک دختر فروردینی بسیار صبورم پس همون ه دو چشم درسته. می‌نویسم نه برای دل خودم. بلکه برای دل شما. که بخونید و خوشحال بشید از هنری که از تک‌تک انگشتام می‌ریزه. هدف من خوشنودی شماست.والا... به مهر بخوانید.

4 دیدگاه در “احساس متقابل، دیالوگ بازی

  1. منم می‌خواستم عوضش کنم اما راستش ترسیدم. ترسیدم که هنوز عوض نکرده خراب بشه و دستم رو بزاره تو پوست گرد. برای همین بهش گفتم هرچقدرم اذیت کنی حالا حالا ها با توام

  2. دیالوگ قابل تاملی بود. اما فکر می‌کنم توی این دیالوگ پینگ پونگی یه دیالوگ جا افتاده باشه
    “این انتخاب تو بود.
    نباید اینقدر خوب می‌بودی.
    تو هم خوبی ولی من به تو وابستگی ندارم.”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *