خواندن مقاله غیرداستانی برایم همانقدر جذابیت دارد که نوشتنش. یعنی خیلی متوسط. شاید هم متوسط رو به پایین. این ادعا با حرف دوسال پیشم کاملن متفاوت است. یعنی زمانی که با مدرس نویسندگی خلاق آقای شاهین کلانتری مصاحبهی تلفنی انجام دادم. مسرانه تاکید میکردم که اصلن چه معنی میدهد آدم داستان بخواند؟ تصور کنید بخواهم یک روزی هم داستانی بنویسم! مضحک و غیرممکن است. آقای معلم با لبخندی که از پشت تلفن ملموس بود گفت: “بسیارعالی زهرای عزیز. اما داستانی نوشتن کاری بسیار مفید برای یک نویسنده است. حتا کسی که هدفش نوشتن غیرداستانیست.”
از ذهنم گذشت که این آقای معلم قطعن از آن معلمهاییست که علاقهی خود را به زور در دهن بقیه میچپاند و پشت بندش هم بهبه و چهچه میکند که چقدر بهتان میآید. بعد گفتم ولش کن. بگذار هرچه دوست دارد بگوید. من که تهش نه داستان میخوانم نه قرار است بنویسم. الکی میگویم: “درست میفرمایید، حق باشماست” و از این قبیل پاچهخواریهای شاگرد و استادی.
چند ماه بعد…
چند ماهی گذشت و کلاسهای نویسندگی خلاق به روزهای پایانیاش نزدیک میشد. قرار بود در طول سه ماه یک داستان کوتاه را بعنوان ماحصل تمرینات فراگرفته شده در کلاس بنویسیم و برای آقای معلم ارسال کنیم. اولین تجربهی داستانی نوشتن برای هرکسی سخت است. بخصوص آنکه گارد عجیبی در برابر این مقوله داشته باشد. داستان را با وسواس زیادی نوشتم و برای آقای معلم ارسال کردم. ایشان بازخورد فوقالعادهای نشان داد. مثل یک مدرس حرفهای ابتدا نقاط قوت داستان را یکییکی برایم گفت. چیزهای که خودم حین نوشتن به آنها واقف نبودم. بعد نقاط ضعف را با کلامی آموزنده و روان برشمرد. شاید همین شیوهی رفتار ایشان بود که تصمیم گرفتم باز هم داستانی نوشتن را تجربه کنم.
اما با علاقهام به غیرداستانی چه باید میکردم؟
ترکیب علایق
ابتدا تصمیم گرفتم هر دو را کنار هم پیش ببرم. هر وقت ایدهای داستانی بود، داستانی بنویسم و هروقت غیرداستانی پیش آمد مقاله غیرداستانی.
چند ماه بعد با دوستانی که از طریق مدرسه نویسندگی آشنا شده بودیم گروهی تشکیل دادیم و شروع کردیم به انجام تمرینات مختلف نوشتاری. داستاننویسی هم یکی از آنها بود. اوایل این کار برایم کمی دشوار بود. زیرا هم مجبور بودم داستانی بنویسم هم غیرداستانی. این موضوع زمان و تمرکزم را کم میکرد و کیفیت کار را پایین میآورد.
نتیجه گرفتم بهتر است دو مقوله را با هم ترکیب کنم. یعنی مقاله داستانی بنویسم. برای این کار نیاز به ایجاد ارتباط بین وقایع زندگی و درسهایی که میشد ازشان گرفت بود. خاطراتم را مرور میکردم و مختصر مینوشتمشان. بعد در تکتک کلمات دنبال یک درس مهم میگشتم. این دقت نظر موجب اکتشافات جدیدی از آن موضوع میشد.
این اتفاق سبب میشود به وقایع از یک دید نگاه نکنیم. یا حداقل احتمال وجود جوانب مخفی زیادی را بدهیم.
چرا مقاله داستانی؟
این پاسخ صرفن یک دلیل شخصیست: چون جذاب است.
مشاهدات عینی ثابت کرده که مقالات داستانی همهگیرتر و دلنشینترند. بخصوص وقتی از دل واقعیت بیرون آیند و خواننده احساس کنند پای سفرهی دل نویسنده نشسته است.
شاید برایتان سوال شود حوزهی فعالیت شما نمیتواند داستانی باشد. تکلیف چیست؟
پاسخ ساده است: در همهی حوزهها، همیشه پای یک داستان در میان است. در ادامه خواهیم گفت.
مقاله داستانی تاریخی یا جغرافیایی
از سفرهایتان بنویسید. در خلال سفرنامهنویسی به موضوعات تاریخی و جغرافیایی اشاره کنید. نتیجه خیلی مثبتتر از زمانیست که شبیه به کتب تاریخ و جغرافیای مدرسه مشق بگویید.
مقاله داستانی مذهبی
اتفاقات مذهبی که برایتان رخ داده را بازگو کنید. نتیجهای که حاصل شد و جریانی که شما را به این نتیجه رساند. همه را مثل یک داستان بنویسید. بدون آنکه قصد ارشاد و هدایت داشته باشید. دوستی از تجربیات روزانهاش مینویسد. اینکه اصلن چرا این موضوع را برای نوشتن انتخاب کرد. یا مثلن فلان کار امروزش را با فلان حدیث و روایت پیوند میزند.
مقاله داستانی علمی
یکی از دوستان علاقهمند به فیزیک داستانهایی کوتاه از اتفاقات روزمره مینویسد و علتش را با فیزیک توضیح میدهد. دوست دیگری از تجربیات شخصیاش میگوید و بعد رفتارهای شیمیایی مولکولها را به داستانش ربط میدهد.
استادی دارم که از موضوعات مهم مربوط به حوزهی دانشگاه و مقالات علمی برق چنان داستانهایی پیشنیاز مقالاتش میکند که مشتاق خواندن میشوی.
در زمینههای روانشناسی نویسندگان نامدار و کتب گرانبها گواه بر جذابیت مقاله داستان است.
مقاله داستانی ورزشی
از تجربهی یکی از مسابقاتی که انجام دادید بنویسید. روزی که با دوستانتان به تماشای بازی تیم موردعلاقهتان نشستید و حوادثی که در خلل آن رخ داد. موفقیتهایی که بنا به مشکلاتی از دست دادید. آرزوهای ورزشی و دیگر مسائل اینچنینی همه موضوعات جذابی برای مقاله داستانیست.
نتیجه
نوشتن مقالات داستانی مزیتی که دارد این است تمام سنین چیزی برای آموختن خواهند داشت. بنابراین مخاطب شما همهی افراد با هر سنی میتواند باشد. جذابیت و کنجکاوسازی، ایجاد ارتباط معنایی بین بخش داستانی و غیرداستانی و خلاقیت موجب شکلگیری نوشتهای بینظیر برای شما و دیگران خواهد شد.
همچنین با این روش شما علاوهبر به اشتراک گذاری تجربیات شخصیتان، حس اعتماد را در خواننده ایجاد خواهید کرد. در نتیجه او با میل بیشتری به حرفهای شما گوش خواهد داد. این موضوع سبب میشود علاوه بر خودتان، دیگران هم به کشف روابط بین مسائل گوناگون بپرزداند.
در پی این اکتشافات شما کمبودها و نقاط قوت خود را نیز پیدا خواهید کرد. درواقع هم فال است هم تماشا. هم مقالهتان را مینویسید هم نوشتن درمانی میکنید.
آگاهی و رشد فردی از دیگر نتایج این موضوع خواندنی است.
اگر به نوشتن درمانی علاقه دارید نگاهی به این مطلب بیاندازید.
سلام زهرای نازنین. چه مقاله زیبا و کاملی. موفق باشی عزیزم.
سلام بر اکرم مهربان و خوشذوقم. خوشحالم پیامتو دیدم و مطلب رو دوست داشتی عزیزم❤😘🌱
چقدر خوشحالم که آقای معلم روزی اون حرف رو بهت زد و لذتش رو به ما داد.😍
وای خدایا🤦🏻♀️ کاش امروز یادم نره و آواتارمو درست کنم🥴
قشنگه که. من دوسش دارم😂😂😂
تو عشق منی آخه مهربونترینم😍😍😍
سلام زهراجان. سپاسگزارم بابت مقاله مفید و کاربردی ات. عالی بود. مانا باشی عزیزم. 🌹🌹🙏🏻
سلام عزیزم. مرسی سمیه جان. خوشحالم واست مفید بود😍❤