برای دانلود کتاب اینجا کلیک کنید.
بخشی از کتاب
- در اتاق ساکت و آرامی، دور از تلفن و رفت و آمد، به تنهایی درجای راحت بنشینید و بسپارید یکساعت هیچکس مزاحمتان نشود. اتاق هرقدر ساکتتر، جا هرقدر راحتتر، و شما هرقدر بیعجلهتر باشید بهتر است. چون کاری را که میخواهید بکنید شرط حتمیاش اینست که ذهنتان حتیالمقدور متوجه هیچ سروصدایی نگردد و به اصطلاح حواستان پرت نشود و احتیاجات بدنی از قبیل ناراحتی جا، تشنگی، گرسنگی، سرما و امثال آن هوشتان را متوجه جسمتان نسازد.
- مقدار زیادی کاغذ کم قیمت و یک قلم روان در دسترس داشته باشید. اینکه میگویم کاغذ کم قیمت، برای اینست که بتوانید بدون احتیاط و صرفهجویی کاغذ حرام کنید. قلم روان، برای اینست که هزار و یک عامل درونی دامن شما را گرفته به عقب می کشد، تا از خودکاوی منصرف شوید و از این عمل بسیار مفید احتراز کنید.
هزار عذر و مستمسک میجویید که آنرا بوقت دیگر بگذارید. مثلن به خود میگویید جواب کاغذ دوستم واجبتر است، اول آنرا مینویسم، بعد به خودکاوی بپردازم.
یا یک تلفن به مادرم بکنم بعد شروع کنم. یک سیگار بکشم بعد بنویسم.
بدون سانسور بنویسید
لازم است که دیگر اشکالات مادی از قبیل ناروانی قلم و صرفهجویی کاغذ، علتی بر آن نیافزاید و مستمسکی برای توقف و ترمز سیلان فکر شما نشود. چون یکی از مهمترین وسایل خودشناسی و خودکاوی “تسلسل افکار” است. که حتیالمقدور آزاد و بیملاحظه و بیقیدوشرط جریان پیدا کند.
حتا اگر برخلاف عفت، درستکاری و وفاداری یا برعلیه پدر و مادر و اولاد و همسرتان باشد، باید صریح و پوستکنده به همان شکلی که به ذهنتان رسیده روی کاغذ جاری شود.
و بدانید که بخصوص در ابتدا این کاریست بسیار دشوار. چون هر مطلبی که میخواهید بنویسید، هزار قیدوبند و مقررات اجتماعی جلوی آن را میگیرد و میخواهد آنرا قبل از روی کاغذآمدن “سانسور” کند.
دربارهی نویسنده
ابراهیم خواجه نوری، نویسنده و روانشناس، روزنامهنگار و از رجال سیاسی، در ۱۲۷۵ش در تهران متولد شد. وی بخاطر قلم روان و سادهاش و ذوق هنری، با مطبوعات همکاری داشت. در 27 سالگی صاحب امتیاز نشریهی جوانان شد. اما انتشار این نشریه به چند شماره بیشتر کفاف نداد. و با شکایات گستردهی و سروصدای مردم از وی به دادگستری متوقف شد.
خواجه نوری در این نشریه از آزادی حجاب، زنان، مقالات سیاسی و اجتماعی و رمانهای مشهور مطالبی منتشر میکرد به مذاق مخالفینش خوش نیامد. شش ماه حبس در پی این شکایات منجر به تعطیلی نشریه شد.
کاش ابزاری بلد بودم این فایل PDF رو میتونستم تدریجی باهاش بخونم
درود بر شما
فایل قابل دانلود کردن است. با گوشی و لپتاپ هم قابل اجراست.
درود زهراجان. قلمت زیباست، همینطور سایتت. رنگش آرامشبخشه. یاد یکی از علاقههای بچگیم میفتم. من آدامس خرسی خیلی دوست داشتم و حالا یک آدامس خرسی صورتی گنده داره وسوسهم میکنه
سلام بر لیلا عزیزم❣
چقدر تشبیه قشنگی بود. امیدوارم اونقدر سایتمو خوشمزه کنم که مهمون همیشگیم باشی😍😂🥰❣
تجربشو داشتمو میدونم کارسازه و راهگشاست.
اما سخته ه ه ه
راضی کردن خودت
و فرار نکردن از نوشتن بی سانسور برای من سخته.
مدتهاست میخوام انجام بدم ،اما میپیچونم.خیلی حرف باید بریزم رو کاغذ،روی همون کاغذهای دم دستیه ارزون با یه خودکار روان مشکی رنگ.
آره سپیده خیلی سخته که بدون ترس و سانسور بنویسی. ولی تو این کتاب میگه اولین زاه برای اینکه بتونی روانکاوی کنی خودت رو همین روشه. شاید اگر واهمه نداشته باشیم از قضاوت یا اینکه نقطه امنس باشه که حداقل بعد نوشتن مخفیشون کنیم، یکم کارمون راحت تر بشه.
واقعا گاهی نیازه که همه این کارهایی که گفتیم انجام بدیم بدون هیچ سانسوری. اون عکس مابین متنت رو خیلی دوست داستم عزیزم
نیازه، خیلی هم نیازه.
مرسی عزیزدلم💜😘🙏🏻