لطفا صبور نباشید

از وقتی که در خاطرم هست دختر صبوری بودم. وقتی این جمله را نوشتم با خودم گفتم چقدر خوب است که مادرم سری به سایتم نمیزند. وگرنه با خنده‌ای که هزار معنی میداد جلوی در اتاقم می‌ایستاد و تمام مواردی که از بچگی عجول بودم را یکی‌یکی برایم قطار می‌کرد. ولی شما مجبورید حرف مرا باور کنید. چون بالاخره حق آب و گل دارم و یک آشنایی دور با شما.
عرض می‌کردم که آدم صبوری بودم و هستم. نه از آن صبورهایی که کلافه‌ات می‌کنند. نه. یک آدم صبور خودزن!

داستان شخصی

بچه که بودم یک روز خواهر کوچکترم پیشنهاد داد که دو نفری به خرید عصرانه‌ی خواهرانه برویم. به اتاق رفتم تا اعلام آمادگی کنم. بالغ بر پانصد بار به طرق مختلف گفتم که آماده‌ام. ولی سرش را از روی دفتر نقاشی‌اش برنداشت. انگار که من یکی از وسایل اتاق بودم. نیم ساعتی کلنجار رفتم و داد و بیداد راه انداختم. خودم را می‌زدم، بالش به سمتش پرت می‌کردم ولی همچنان مدادرنگی‌هایش را روی کاغذ می‌چرخاند. گویی در حال خلق اثری بزرگ است. بعد از حدود سه ربع ساعت با چشم گریان به اتاق برگشتم و لباس خانه پوشیدم. وارد اتاق شد و گفت: “نقاشیم تموم شد. بریم.” با این حرفش یک بار دیگه اشکم سرازیر شد. نفهمید اسم این رفتار عجیبش چه بود اما واکنش من عجیب‌تر بود.
با تمام آن همه خشونت‌های روحی فقط بخاطر علاقه‌ای که به خواهرم داشتم و اینکه از من کوچکتر بود پذیرفتم که همراهش بروم. دوباره لباس عوض کردم و رفتیم.
از آن وقت باز هم به طرق مختلفی این کار انجام شد. چون متوجه شده بود می‌تواند کارهایش را انجام دهد و من باز همراهش خواهم کرد. صبوری در برابر رفتاری که موجب شکنجه‌ی روحی‌ام بود.

صبوری شما باعث تخریب دیگران است

دسته‌ای از آدم‌ها تمام اهداف ما را نادیده می‌گیرند و تلاش می‌کنند ابتدا به امور خود رسیدگی کنند. این موضوع را می‌توان به هر صفتی نسبت داد و واکنش‌های زیادی در برابرشان داشت. هرچه سنم بیشتر میشد بازخوردم از داد و بیداد و خودزنی و دگرزنی تبدیل به سکوت می‌شد. روش نادرستی که فکر می‌کردم بهترین شیوه در برابر این موضوعات آزاردهنده است. این موضوع علاوه بر صدمه‌ی شخصی، به دیگران هم لطمه وارد می‌کرد.

حدود سی سال همین واکنش را در مواجه با چنین افرادی که تعدادشان هم کم نبود داشتم. زمان زیادی بود اما بالاخره تصمیم گرفتم کمی شبیه آدم‌های سالم رفتار کنم. صبور بودن را باید در موارد دیگری که نه به خودم آسیب می‌رساند نه دیگران، صرف می‌کردم. تصمیم این بود که آدم‌های این مدلی را نادیده بگیرم. بی‌تفاوتی و ندیدنشان موجب می‌شد تا از تکرار چندباره‌ی این اعمال در امان بمانم. اما…

آرامش شما مهم‌تر از حرف دیگران است

تصور کنید بعد از سی‌سال دست و دلبازی یک مرتبه تصمیم بگیرید از ریخت و پاش‌های اضافی جلوگیری کنید. کسی به شما نخواهد گفت که آدم اقتصادی یا صرفه‌جویی شده‌اید؛ شما یک آدم خسیس لقب خواهید گرفت.
اولین واکنش‌‌ها برای من این بود که من از یک آدم ساده‌لوح که صبر زیادی در برابر این افراد خرج می‌کرد به یک آدم خودخواه که خیلی خودش را می‌گیرد تبدیل شدم!
اوایل واقعن شنیدن پی‌در‌پی این واژه آزاردهنده بود. اما نه آنقدر که مجبور به صبوری خردکننده می‌شدم.

سکوت کردن و عادی جلوه دادن شرایط در این موقعیت‌ها بجز آسیبی که به خودم وارد می‌کرد مشکل مهم‌تری هم داشت. اینکه آدم‌ها متوجه اشتباهشان نمی‌شدند و گمان می‌کردند که رفتار درستی دارند. نوعی تربیت غیرمستقیم اشتباه.
همین است که وقتی تغییر رویه می‌دهی با القاب مختلفِ اشتباه‌تر مخاطب قرار خواهی گرفت.
صبور بودن خوب است اما نه همیشه. اگر به فکر خودمان نیستیم به فکر تکثیر اشتباه باورهای سمی باشیم!

همین الان تصمیم بگیر بدون تفکر به بازخورد دیگران دیگر صبور نباشی.

زهرا هموله

zahrahamouleh.com

من زهرا هستم. هموله با ه دو چشم. همیشه از آدم‌هایی که روی یک حرف فامیلی‌شان حساس بودند تعجب می‌کردم. تا اینکه فهمیدم اختلاف یک حرف سبب اختلاف معنای زیاد خواهد شد.مثلن همین فامیل خودم وقتی با ح جیمی نوشته شود یعنی باربر. اما وقتی با ه دو چشم باشد یعنی صبور و بردبار. از اونجایی که من یک دختر فروردینی بسیار صبورم پس همون ه دو چشم درسته. می‌نویسم نه برای دل خودم. بلکه برای دل شما. که بخونید و خوشحال بشید از هنری که از تک‌تک انگشتام می‌ریزه. هدف من خوشنودی شماست.والا... به مهر بخوانید.

4 دیدگاه در “لطفا صبور نباشید

  1. ببخشید خرید عصرانه‌ی خواهرانه چبه دقیقن؟ پوشیدنیه؟ خوردنیه؟ بردنیه؟ مدل شبانه و‌ظهرانه و صبحانه هم داره؟ فرقشون باهم چیه؟ 🙄😎
    صبر خواهرت چقدر برام عجیب بود😂خودش پیشنهاد داده بعد پاشده رفته نقاشی کشیده و اصلن داد و قال تو رو ندیده😂
    منم متاسفانه مثه بچگیاتم، اصلن صبر ندارمو داد و قال راه میندازم🙁
    آدم خودخواه خودگیر فانتزیه ذهنیمه😍 یعنی میشه یه روز بشم؟😂

    1. مرسی از ریزسنجیت😂 بچه که بودیم عصرا مامانم پول میداد که بریم مغازه واسه خودمون خوراکی بخریم. تو ذهنم یه امر متداول بود که بهش اشاره نکردم یعنی چی. بدرستش میکنم مرسی😍
      چیزی که نوشتم مثلن اون زمان من سوم دبستان بودم و اون پیش دبستانی. ولی کلن خیلی سرتق بود🤕
      ولی سپیده هرچی دادت بیشتر باشه آرامشت بیشتره. مردم از آدمای وحشی بیشتر خوششون میاد انگار. ترسو سگ لرزو هستن 😂😂😂

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *