چند گام تا نویسندگی

نه فقط در حرفه‌ی نویسندگی، بلکه در تمامی مشاغل، دانستن شیوه‌های موفقیت بزرگان آن عرصه برای دنبال‌کنندگانش جذاب خواهدبود. آگاهی از این روش‌ها نیاز به کسب تجربه را از بین خواهد برد. به این منوال که با تقلید از راه گذشتگان در مسیر درست قدم برخواهیم داشت. در این پست نگاه کوتاهی به چند عادت موثر نویسندگان بزرگ خواهیم پرداخت.

آثار نویسندگان بزرگ را مطالعه کن

هانتر تامپسون نویسنده و ژورنالیست آمریکایی به رونویسی‌کردن از رمان‌های ارنست همینگوی معروف بود. او این کار را فقط برای شناختن و فراگرفتن واژه‌ها انجام می‌داد. هانتر از روی رمان‌های “خورشید هم طلوع می‌کند” و” وداع با اسلحه” همینگوی یک دور کامل نوشت به امید اینکه بتواند معرفت و بینش بت ادبی خود را بیش از پیش درک کند.

فهرست چیزهای جالب

مارینا کیگان، نویسنده جوان و درخشان رمان “معکوس تنهایی” بود که درست پنج روز پس از فارغ‌التحصیلی‌اش از دانشگاه ییل با نمره‌ی عالی، به شکل غم‌انگیزی درگذشت. او در آخرین نوشته‌اش در ییل دیلی چنین نوشت: “به محض اینکه ایده یا تکلیف بزرگ نوشتن در مقابلتان قرارگرفت تا آن را به واژه تبدیل کنید، به راحتی در دامنه تعهد نگارش آن غرق خواهیدشد.”

این نوشته با نام “در برابر تنهایی”، در یک هفته پس از انتشارش بیش از یک میلیون بار مورد بازدید قرار گرفت. با بررسی عمر کوتاه زندگی حرفه‌ای او شاید بتوان گفت که کیگان استاد هنر مشاهده بوده‌است. هنری که بزرگترین سرمایه یک نویسنده است.

وی در درخواست خود برای حضور در کلاس نگارش به شیوه اول شخص دانشگاه ییل، نوشت:

“حدود سه سال پیش شروع به نوشتن یک فهرست کردم. این فهرست ابتدا در یک دفترچه یادداشت نوشته می‌شد. اما اندک اندک به یکی از صفحات همیشه باز واژه‌پرداز رایانه شخصی‌ام بدل شد. من نام این لیست را فهرست چیزهای جالب گذاشتم و قبول دارم که کم‌کم، تکمیل روزانه این فهرست به یکی از عادت‌های همیشگی من بدل شد.

من همه جا و همه وقت، از کلاس گرفته تا کتابخانه و پیش از رفتن به رختخواب، در قطار، هر چیزی که به نظرم جالب می‌آمد را به لیست اضافه می‌کردم. حرکت دست‌های خدمتکار، چشمان راننده تاکسی و همه چیزهای عجیب و غریبی که مشاهده می‌کردم و هر عبارتی در وصف آن می‌شد را در این لیست می‌نوشتم. کار به جایی رسید که در حال حاضر 32 صفحه کامل که خطوطش تک فاصله‌ای هستند(یعنی فاصله بین خطوط در پردازشگر واژگان به اندازه یک اسپیس است) از چیزهایی که برای من جلب توجه کرده بودند، دارم.”

رویاپردازی‌های روزانه

رویاپردازی شاید عادت چندان پسندیده‌ای نباشد، اما می‌تواند شما را در پیوند با احساسات و افکارتان یاری رساند. رویاپردازی منبع تمامی نوشته‌های خوب (و بد ) است. بی‌جهت نبود که جوآن دیدیون، رمان‌نویس آمریکایی تعمقاتش را اینگونه بیان می‌کند که: “آیا جز این است که تنها با رویاپردازی و نوشتن می توانم به اندیشه‌هایم دست پیدا کنم؟”

نوشتن از تجربه‌های واقعی و شخصی

گابریل گارسیا مارکز در مصاحبه‌ای با پاریس ریویو، بر اساس تجربه‌های شخصی خود به نویسندگان جوان توصیه کرد، آنچه را که می‌دانند بنویسند:

اگر از من بخواهید که توصیه‌ای به نویسندگان جوان بکنم، من به آنها می‌گویم که آن چیزی را بنویسند که زمانی برای خودشان اتفاق افتاده. همیشه براحتی می‌توان تشخیص داد که متن یک نویسنده برخاسته از تجربیات شخصی اوست یا آنچه از دیگران شنیده یا خوانده. وی می‌افزاید: همیشه از این نکته متحیرم که مرا به خاطر تخیلات قوی‌ام تشویق می‌کنند، در حالیکه به‌واقع تمامی آثار من پایه‌ای در واقعیت دارند. مشکل اینجاست که واقعیت‌های حوزه کارائیب، بیشتر شبیه تخیلات رام نشندنی است.

اولویت اول: نوشتن

هنری میلر نویسنده‌‌ی آمریکایی است که آثار خودزندگینامه‌ای او تأثیری رهایی‌بخش بر ادبیات نیمهٔ قرن بیستم بر جای گذاشت. او در ده فرمان برای نوشتن خود آورده است: “نویسنده جدی باید هنر و حرفه خود را بالاتر از هر چیزی قرار دهد.” میلر توصیه می‌کند: “اول از هر کاری بنویسید. نقاشی‌کردن، گوش‌دادن به موسیقی، وقت‌گذرانی با دوستان، سینما‌رفتن و همه‌ی کارهای دیگر باید در اولویت‌های بعدی نوشتن قرار بگیرند.”

منبع الهام‌بخش خلاقانه خود را (از زیر سنگ) بیابید

گرترود استین، درباره فرایند نوشتن می‌گوید: “حس خلاقانه نوشتن خواهد آمد، البته اگر وجود داشته باشد و شما اجازه صادر کنید. اما برای اینکه حس نوشتن بیاید، باید یک منبع الهام‌بخش خلاقانه برای خود پیدا کرده و مرتب به آن رجوع کنید.”

استین می‌گوید: “بهترین ایده کارهایم زمانی به ذهنم رسید که در حین رانندگی به گاوی کنار جاده خیره شده بودم.”

او تنها 30 دقیقه در روز می‌نوشت و مابقی وقت خود را در اطراف مزارع رانندگی می‌کرد و هرگاه گاو متفاوتی پیدا می‌کرد، به آن خیره می‌شد تا ایده خلاقانه‌ای مناسب روحیاتش به ذهنش خطور کند.

انتخابتان را بپذیرید

آیا دوست دارید مانند یک نویسنده زندگی کنید؟ عالیست! اما مطمئنید که مجذوب یک مدل ایده‌آلیستی از زندگی نویسندگی نشده‌اید که هیچ تطابقی با واقعیت ندارد؟

مارگارت آتوود شاعر، داستان‌نویس، منتقد ادبی، فعال سیاسی و فمینیست سرشناس کانادایی در گاردین نوشته است:

“برای نویسنده شدن، احتمالا نیاز به یک فرهنگنامه جامع، یک کتاب دستور زبان ابتدایی و چسبیدن به واقعیت دارید. این آخری یعنی اینکه: هیچ چیز مجانی نیست. نویسندگی کار و حرفه شماست. در عین حال نوعی قمار است. شما هرگز حقوق بازنشستگی دریافت نخواهیدکرد. شاید سایر مردم اندکی به شما کمک کنند. اما در کل باید روی پای خودتان بایستید. هیچ کس مجبورتان نکرده که نویسنده باشید. خودتان نویسندگی را انتخاب کرده‌اید. پس ناله و شکایت نکنید.”

گوشه‌ای دنج برای تنهایی بیابید

زادی اسمیت در قوانینی برای نویسندگان نوشته: “از گروه‌ها و جمعیت‌ها دوری کنید. حضور این افراد در کنار شما هرگز منجر به ارتقای سبک نگارش‌تان نمی‌شود.”

اسمیت خصوصا تاکید می‌کند: “مکانی که برای نوشتن انتخاب می‌کنید باید دنج و خلوت باشد. هنگام نوشتن از زمان و فضای خود محافظت کنید. همه را از نوشته‌های خود دور نگه دارید. حتی اگر عزیزترین کسانتان باشند.”

خودتان را روانکاوی کنید

هانتر تامپسون که به رونویسی از رمان‌های همینگوی معروف بود می‌گوید: “مطمئن نیستید که برای نوشتن به اندازه کافی در زندگی خود تجربه کسب کرده‌اید. بهتر است اندکی حافظه خود را مرور کنید.”

فلانری اوکانر این قانون را این‌گونه بیان می کند: “هر کسی که از دوران کودکی جان سالم به دربرده ، به حد کافی اطلاعاتی از زندگی کسب کرده که بتواند تا آخر عمر درباره‌شان بنویسد.”

پس بدون واهمه از قضاوت یا چیزهای دیگر با جزئیات به نوشتن زندگی خود بپردازید. این کار سبب شناخت بیشتر خودتان خواهدشد.

ایده اصلی را روی هوا بزنید

به محض اینکه ایده یا تکلیف بزرگ نوشتن در مقابلتان قرار گرفت تا آن را به واژه تبدیل کنید، به راحتی در دامنه تعهد نگارش آن غرق خواهیدشد. اما در تمامی آثار بزرگ داستانی و غیر داستانی، یک اتفاق ثابت همواره رخ داده است. همیشه یک ایده، یک جمله یا یک پاراگراف است که باید در لحظه مناسب جلوی دیدگان نویسنده قرار بگیرد.

آن لموت در کتاب پرنده به پرنده ، که مجوعه نصیحت‌هایی است درباره زندگی و نوشتن، می‌نویسد: “نویسندگان باید یاد بگیرند که پروژه‌های خود را همچون گام‌های آغازین نوزاد به پیش ببرند.”

نویسنده کتاب “مواهب سفر کردن” می نویسد:

“برادر بزرگم تلاش می‌کرد تا گزارشی را درباره پرندگان بنویسند. سه ماه برای آن وقت داشت و فردا روز تحویل دادن آن بود. ما همه دور هم در اتاق نشیمن جمع شده بودیم و او روی میز آشپزخانه نشسته بود. در حالیکه اطرافش را کاغذهای سفید، خودکارهای جورواجور و کتاب‌های بازنشده‌ای درباره پرندگان احاطه کرده بود. او بهت زده از وظیفه‌ی سنگین نوشتن گزارش نزدیک بود از شدت ناراحتی گریه کند. سپس پدرم در کنار او نشست. به آرامی دست روی شانه‌هایش نهاد و گفت: پرنده با پرنده رفیق، فقط اینطور فکر کن که پرنده با پرنده است.”

فقط با خودتان رقابت کنید

ویلیام فاکنر که هنرمند را “موجودی رانده شده توسط شیاطین” می‌داند، همیشه از کار خود ناراضی بود. اگرچه نارضایتی تا حدودی اجتناب‌ناپذیر است، اما اگر دست از مقایسه‌کردن کارهایتان با آثار دیگران بردارید، اندکی جلوی این حس گرفته می‌شود.

فاکنر در سال 1956 در مصاحبه‌ای با پاریس ریویو گفت: “نویسندگان هرگز نباید از کاری که انجام داده‌اند راضی باشند. نوشته‌ها هرگز به آن خوبی که باید باشند، از کار در نمی‌آیند. خود را با مقایسه‌کردن‌های بیهوده با پیشینیان و معاصرانتان عذاب ندهید. فقط سعی کنید از خودتان بهتر باشید.”

فقط انجامش بدهید

استیون کینگ درباره اینکه چگونه می‌توان نویسنده نیرومندی شد، دو نکته دارد. تقریبا تمام حرفها به همین جا ختم می‌شود: “زیاد بخوانید و زیاد بنویسید. من هیچ راهی به جز این دو بلد نیستم، هیچ میان‌بری وجود ندارد.گ

نوشتن را با لذت انجام دهید

جویس کارول اوتس، “در قوانین شماره یک تا ده خود برای نویسنده خوب شدن” می نویسد: با قلب خود و از سر عشق بنویسید.

شاید خواندن این مطلب برایتان مفید باشد.

زهرا هموله

zahrahamouleh.com

من زهرا هستم. هموله با ه دو چشم. همیشه از آدم‌هایی که روی یک حرف فامیلی‌شان حساس بودند تعجب می‌کردم. تا اینکه فهمیدم اختلاف یک حرف سبب اختلاف معنای زیاد خواهد شد.مثلن همین فامیل خودم وقتی با ح جیمی نوشته شود یعنی باربر. اما وقتی با ه دو چشم باشد یعنی صبور و بردبار. از اونجایی که من یک دختر فروردینی بسیار صبورم پس همون ه دو چشم درسته. می‌نویسم نه برای دل خودم. بلکه برای دل شما. که بخونید و خوشحال بشید از هنری که از تک‌تک انگشتام می‌ریزه. هدف من خوشنودی شماست.والا... به مهر بخوانید.

9 دیدگاه در “چند گام تا نویسندگی

  1. مقاله‌ی کاملی بود زهرا. لذت بردم. فکر کنم موقع نوشتن مقاله روزای خوبی نبود برات، پشتکارت قابل تحسینه. به نظرم به نسخه موجز بود برای بهره‌مندی هر سلیفه‌ای در نوشتن.

    1. ممنونم سمیه جانم. نمیدونم چطور این حس رو از نوشته‌ی من برداشت کردی ولی برام بسیار جالب بود. چون وقتی مقاله می‌نویسم که حوصله‌ی نوشتن در سبک‌های دیگه رو ندارم. و حداقل در اون مقاله از داستان‌های شخصیم استفاده نمیکنم.💜

  2. یه روایت میان داستان نویس ها هست که میگه سوژه به شما میرسه و اگه از شما رد بشه میره پیش خدا
    یعنی دیگه پیش دیگه نمیره چون مال شما بوده ولی اگه درست بگیرینش میتونید ازش استفاده کنید و داستان جالبی بنویسید

  3. مقاله پر بار و پر نکته‌ای بود.
    اما بنظرم اگه هر گامی رو توی پست جداگانه بسط و گسترش می‌دادی مثه همیشه از داستان‌های زندگی خودت استفاده می‌کردی، حسابی تو ذهن خواننده‌ها موندگار می‌شد.
    بد عادتمون کردی دیگه زهرا🥲😉

    1. سپیده سپیده🥹😘
      راستش الان که پیامتو جواب میدم هنوز دارم به پیام سمیه که یکم بالاتره فکر میکنم که نوشته بود وقتی این مقاله رو نوشتی حس و حال توبی نداشتی. نمیدونم مقاله‌ی خوبی نبود یا از جدی نوشتن مقاله اینو گفت. من به فال نیک میگیرم و گزینه‌ی دو رو انتخاب میکنم. وقتی خیلی روی مود نوشتن نیستم مقاله‌نویسی راه‌حل تخلیه‌ی درونیمه. واسه همین نمی‌تونم داستان شخصی بنویسم.
      ولی شاید بعدها به پشنهادت این مقاله رو ویرایش کردم و داستان شخصی رو واردش کردم. مرسی عزیزم💜🌸🙏🏻

  4. با قلب خود بنویسید و از سر عشق
    این یکی بنظرم از همه مهم‌تره
    اگه عشق به نوشتن باشه با اون نیرو میشه بدنبال مهارتهای نویسندگی رفت
    ممنون از مطالب خوبتون🌹❤️🙏

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *