دریچه، یک پیاله شعر

“نشسته‌ام به در نگاه می‌کنم

دریچه آه می‌کشد

دریچه کو؟

تمام روزهای رفته و نمرده کو؟

خوشی و لذت و عروسک نمرده کو؟

به در نگاه کردم و دلم دریچه شد برای تو

دریچه را گشودم و تمام خانه پر شد از نسیم عطر بوی تو

من همچنان به لحظه‌های رفتنت نگاه خیره می‌کنم

میان و رفتن و نماندنت نشسته‌ام

دریچه نیست

آه نیست

تمام زندگی برای من، عبور ناگهانی از نگاه بی‌پناه نیست

تمام زندگی من به یک شب از میان قصه‌ها

به حجمه‌ای پر از تمام غصه‌ها کشیده شد

تو رفتی و تمام لحظه‌های من

پر از دریچه‌های بی‌دریچه شد.

این قطعه در کتاب شعر “هیچ ناتمام” نشر گنجور، سال 1401 به چاپ رسیده است.

نشسته ام به در نگاه می کنم
شعر دریچه

زهرا هموله

zahrahamouleh.com

من زهرا هستم. هموله با ه دو چشم. همیشه از آدم‌هایی که روی یک حرف فامیلی‌شان حساس بودند تعجب می‌کردم. تا اینکه فهمیدم اختلاف یک حرف سبب اختلاف معنای زیاد خواهد شد.مثلن همین فامیل خودم وقتی با ح جیمی نوشته شود یعنی باربر. اما وقتی با ه دو چشم باشد یعنی صبور و بردبار. از اونجایی که من یک دختر فروردینی بسیار صبورم پس همون ه دو چشم درسته. می‌نویسم نه برای دل خودم. بلکه برای دل شما. که بخونید و خوشحال بشید از هنری که از تک‌تک انگشتام می‌ریزه. هدف من خوشنودی شماست.والا... به مهر بخوانید.

3 دیدگاه در “دریچه، یک پیاله شعر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *