دریچه کو؟
تمام روزهای رفته و نمرده کو؟
خوشی و لذت و عروسک نمرده کو؟
به در نگاه کردم و دلم دریچه شد برای تو
دریچه را گشودم و تمام خانه پر شد از نسیم عطر بوی تو
من همچنان به لحظههای رفتنت نگاه خیره میکنم
میان و رفتن و نماندنت نشستهام
دریچه نیست
آه نیست
تمام زندگی برای من، عبور ناگهانی از نگاه بیپناه نیست
تمام زندگی من به یک شب از میان قصهها
به حجمهای پر از تمام غصهها کشیده شد
تو رفتی و تمام لحظههای من
پر از دریچههای بیدریچه شد.
این قطعه در کتاب شعر “هیچ ناتمام” نشر گنجور، سال 1401 به چاپ رسیده است.
طبع شاعرانه و لطیفی دارین زهرا جان
ممنونم لیلای عزیزم. لطف داری❤🥰🦋